ماهان جونماهان جون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات ماهان عسلی

ورود به پنج ماهگی واین همه کار جدید!

ماهان عسلی من از وقتی وارد چهار ماهگی شدی هر لحظه یه کار جدید ازت میبینم و شگفت زده میشم  دیروز برای اولین بار خودت را به پهلو میچرخوندی و تلاش میکردی که غلت بزنی و من هم کمکت کردم و موفق شدی عسلکم وقتی توی تشک بازی هستی عروسکهای بالای سرت را تکون میدی و خودت ذوق میکنی وقتی کسی باهات کاری نداره ، با صدای بلند میزنی زیر آواز و به من نگاه میکنی که یعنی حواست به من باشه! الهی قربونت برم که تلاش میکنی که همه بهت توجه کنند . دوست دارم صداهات را اینجا بنویسم ولی نمیدونم چه طوری باید نوشتشون ولی عوضش حسابی ازت فیلم گرفتیم یاد گرفتی پستونکت را در میاری و دوباری میزاری دهنت با جغجغه هات خیلی حال میکنی و تو دستت نگه میدا...
20 دی 1392

مامانم می گفت

  مامانم می گفت: خواب می دیدم بچه شدم مثل گل باغچه شدم پیرهن چین چین پوشیدم دنبال توپم دویدم اما وقتی بیدار شدم دیدم که بچه نیستم یک گل باغچه نیستم خودم یه بچه دارم گل توی باغچه دارم ماهان من گل منه قمری و بلبل منه ...
19 دی 1392

شیرین کاری

120 روز از زمینی شدنت گذشته ماه من و تو روز به روز نازتر و جذاب تر و بازیگوش تر داری میشی و من و بابا امیر دیگه نمیدونیم که باهات چیکار کنیم؟بوست کنیم، نازت کنیم یا اینکه دیگه چاره ای نداریم جز اینکه بخوریمت!!!!!  شیرین کاریهات هم که دیگه نگو با یه صدای عجیبی ذوق میکنی! وقتی پشت سر هم بوست میکنیم از شدت خوشحالی لبهای نازتو مثل گل باز میکنی! وقتی هایی هم که من و بابا امیر دوتایی بوست میکنیم دیگه از خوشحالی میری فضا! تازگیها هم یاد گرفتی برای من و بابا امیر و مامان اکرم و بابا محسن و دایی احسان جون ذوق کنی و دست و پا بزنی که بری بغلشون! ای شیطونک! قهقه هات هم که دیگه معرکه است! وقتی میخندی انگار دنیا مال منه ...
18 دی 1392

مادری

خدايا تورا سپاس كه شايسته مادريم دانسته اي ... معبودم لايق ترم فرما با توفيق بهتر مادري كردن... خدايا مادران را با مهربان ترين مادر عالم محشور بفرما... دست بوست هستم مادرم....   ...
8 دی 1392

ماهان خرگوشی من

  خرگوش من چه نازه گوشاش چه قدر درازه مثل بخاری گرمه چه خوشگل و چه نرمه دستاشو پیش میاره به روی هم می ذاره می خوره برگ کاهو می پره مثل آهو   ...
7 دی 1392

چه سخاوتمند است پاییز که شکوه بلندترین شبش را عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد

برایت قدرت آرش،که دشمن را زنی آتش! برایت سفره ای ساده،حلال و پاک و آمـــــــــاده! برایت شور و شیدایی،به طول و عرض یلـــــــــــــــدایی! برایت هر چه خوبی هست،صمیمانه دعـــــــــــــــــــــــــــا کردم! اولین یلدایت مبارک ماهانم ...
30 آذر 1392

تولد یلدا بانو و 100 روزگی ماهان عسلی من

یک سال از بهار زندگی یلدا خوشگله من گذشت و اولین بهار زندگیش را جشن گرفت یادش بخیر پارسال یه همچین روزی ساعت شش و پنج دقیقه صبح یلدای نازنین ما به دنیا اومد،چه لحظه قشنگی بود اون موقعی که مامان اکرم بهم خبر داد که باید خودمون را برای ورود فرشته آسمونیمون آماده کنیم و من با شوق وصف نشدنی خودم را به بیمارستان رسوندم و فکر کنم که اون روز کل اون واگن مترویی که سوار شده بودم ، تا خودم را به بیمارستان برسونم فهمیدن که من برای اولین بار عمه شدم هیچ وقت اولین باری که تو رو در اتاق نوزادان دیدم یادم نمیره ، داشتم بال در میاوردم خلاصه حالا یکسال گذشته و یلدای نازنین من،فرشته قشنگ عمه یکساله شده الهی که 100 ساله بشی یلدای نا...
28 آذر 1392
1